از من که سالهاست گفته ام<ایاک نعبد>
اما به دیگران هم دل سپرده ام..
از من که سالهاست گفته ام<ایاک نستعین>
اما به دیگران هم تکیه کرده ام..
اما رهایم نکن...بیش از همیشه دلتنگم...
به اندازه ی تمام روزهای نبودنم...!!!
از من که سالهاست گفته ام<ایاک نعبد>
اما به دیگران هم دل سپرده ام..
از من که سالهاست گفته ام<ایاک نستعین>
اما به دیگران هم تکیه کرده ام..
اما رهایم نکن...بیش از همیشه دلتنگم...
به اندازه ی تمام روزهای نبودنم...!!!
تو هم میدانی با گلوی لبریز از بغض و نگهداشتن باران ، پشت چشمها لبخند زنان در میان جمع نشستن چقدر دشوار است …؟
سعی نکن متفاوت باشی!
فقط "خوب باش" خوب بودن به اندازه ی کافی متفاوت است...
گاهی ...
گاهی به ابر های آسمان هم حسودیم می شود!
دلشان که سیاه می شود
می بارند..
برای اینکه در آسمانی زندگی می کنند که ...
یکرنگیش را از خدا گرفته است
آه ...
از رنگ های این جماعت رنگارنگ....!!
سوت پایان را بزنید...قبول میکنم باختم...!!!!!
صداقتم حریف هرزگی زمانه نمیشود...
خسته ام از تظاهر به ایستادگی!!
از پنهان کردن زخم هایم...!
زور که نیست !
دیگر نمی توانم بی دلیل بخندم...
وانمود کنم که همه چیز خوب است ....
اصلا دیگر نمیخواهم بخندم!!!
میخوام لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا .... !
هميشه
پشت جمله ی :
” عیبی نداره مهم نیست “
"بی خیال"
يك دل شكسته خوابيده….!
:::شك نكن:::
می گویند "باران" که می زند بوی "خاک" بلند می شود... اما اینجا که "باران" می زند بوی "خاطره ها" بلند می شود!!
گوش کن
اگرچه می دانم گوشهایت ( کم !!!!!!!!!!! ) می شنود
با اینکه می دانم
اما
بلند فریاد نمی زنم!!!
و تو سرت را تکان می دهی که می شنوم..
تظاهر کردن
کار همیشگی ات هست...
بی آنکه بفهمی من اشکال گوشهایت را می دانم که
اشکالی ندارد...
به همین سادگی!!!
کاش خدا روی بعضی از آدمها با ماژیک قرمز علامت میگذاشت تا ما بدونیم باید بیشتر مطالعه شون کنیم …
قرار نبوده تا نم باران زد، دست پاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم. قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی. ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی، خنده های مصنوعی، آوازهای مصنوعی، دغدغه های مصنوعی... هر چه فكر میکنم میبینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم، این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟ قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم، از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم، بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود. باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند، دراز بکشد نی لبک بزند با سوز هم بزند. یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند. قرار نبوده این همه در محاصره سیمان و آهن، طبقه روی طبقه برویم بالا، قرار نبوده این تعداد میز و صندلیِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد، بی شک این همه کامپیوتر...و پشت های غوز کرده آدم های ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده... تا به حال بیل زدهاید؟ باغچه هرس کردهاید؟ آلبالو و انار چیدهاید؟ کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفتهاید؟ آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست. این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر، برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان برای خیره شدن به جاریِ آب شاید، اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشدهاند. قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعت های دیجیتال به جایشان صبح خوانی کنند. آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً، که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن ما تا قرص خواب لازم نشویم و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود. من فکر میکنم قرار نبوده کار کردن، جز برطرف کردن غم نان، بشود همه دار و ندار زندگی مان، همه دغدغهزنده بودن مان. قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن، این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد. قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم و سی سال بگذرد از عمرمان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم. قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم. قرار نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد. قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا، صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم... چیز زیادی از زندگی نمیدانم، اما همین قدر میدانم که این همه قرار نبوده ای که برخلافشان اتفاق افتاده، همگی مان را آشفته و سردرگم کرده... آنقدر که فقط میدانیم خوب نیستیم، از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمیآوریم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ای بابا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!