چه تجارت ناشیانه ای بود
آن همه نازی که از تو خریدم ...
چه تجارت ناشیانه ای بود
آن همه نازی که از تو خریدم ...
خواستم خودمو گول بزنم ... همه ی خاطراتم روانداختم يه گوشه ای وگفتم :
فراموش
يه نفر ته قلبم خنديدوگفت :
يادمه...
دلواپسی من از نیامدنت نیست...!!
می ترسم...
در پس این دل دل زدن ها بیایی
و دگر نخواهمت!!!
لعنت به همه ی راه هایی که عرضه ندارند تو را به من برسانند...!
من حواس فاصله ها را پرت می کنم...
فقط تو بیا...!!!!!
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما...
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
دنیا را بغل گرفتیم گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد
خوابمان برد بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردها یش شده ایم
برای بودن گاهی لازم است نباشی.....
شاید نبودنت، بودنت را به خاطر آورد....
اما........
دور نباش.....
دوری همیشه دلتنگی نمی آورد...
فراموشی همین نزدیکی هاست
اینجا زمین است.
رسم بعضی آدم هایش عجیب است!
اینجا گم که مى شوى
به جاى اینکه دنبالت بگردند فراموشت مى کنند
به کلاغها بگویید قصه من اینجا تمام شد, یکی , بود و نبود مرا با خود برد...
•حوا تو مگر سیب را پوست کندی خوردی
که دنیا اینگونه پوست ما رامیکند؟!! ...♥