یک نـخ آرامش دود می کنم!
بـه یاد ناآرامی هایی که از سر و کـول دیروزم بالا رفتـه اند
یک نـخ تــنهایـی،
به یاد تمام دل مـشغولی هایم...
یک نخ سکوت ،
به یاد حرف هایی که همیشه قــورت داده ام ....
یک نخ بغض ،
به یاد تمام اشکــهای نریخته......
کمی زمان لطفا !!
بـه اندازه یک نخ دیگر
بـه اندازه قدم های کوتاه عـقربه
یک نخ بیـشتر تا مــرگِ این پاکـت نمــانده...


هی لعنتی ...
اون طوریم که تو فکر میکنی نیست ..
شاید عاشقت بودم ، روزی ..... ولی ببین بی تو،هم زنده ام،
زندگی میکنم ...
فقط گاهی در این میان،
یادت ...
زهر میکند به کامم زندگی را ... همیــــــــن...


خــــــــــــدایــــــا
دلــــگــــیـــر نـشـو از مــــن
ولـــــــــــی...
تـــه نـــامــــردیـــه
دنــیـــات...!!!


این روزها
انگار آدم ها '' به دست هم ''
پیر می شوند
نه '' به پای هم''...


"آدم ها" لالت می کنند...
بعد هی می پرسند... چرا حرف نمی زنی ...؟؟! ...
این خند دار ترین نمایشنامه ی دنیاست ...!
(-:


بعضی وقت ها سکوت میکنی چون آنقدر رنجیده ای که نمیخواهی حرف بزنی
بعضی وقت هات سکــــــــوت میکنی چون واقعا حرفی واسه گفتن نداری
گاه سکــــــــــــوت یه اعتراضه
گاهی هم انتظار
اما بیشتر ســــــــــکوت واسه اینه که هیچ کلمه ای نمی تونه غمی رو که تو در وجودت داری توصیف کنی


از تو میگذرم بی آنکه دیگر تو را ببینم ،
از تو میگذرم بی آنکه خاطره ای را از تو بر دوش بکشم ،
نمیخواهم دیگر طعمی را از عشق بچشم.
از تو میگذرم ، تویی که گذشتی از همه چیز ،
این را هم فراموش میکنم ، جای من در اینجا نیست!




بس کن ساعت ...
دیگر خسته شده ام ...
آره من کم آورده ام ...
خودم میدانم که نیست ...
اینقدر با صدایت ، نبودنش را به رخم نکش.


شده ام معادله چند مجهولی
این روزها
هیچکس از هیچ راهی
مرا نمیفهمد.....

